تاریخ : چهارشنبه 91/5/11 | 12:11 صبح | نویسنده : فرهاد
من صبورم اما .............
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .
من صبورم اما . . .
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم .
من صبورم اما . . .
بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند می ترسم .
من صبورم اما . . .
آه . . . این بغض گران صبر نمی داند چیست !!!!
.: Weblog Themes By Pichak :.